یک ذهن پر از ....

اینجا هوا به وقت پاییز من بی اختیار دستانم را روی این صفحه کلید بازی می دهم تا شاید کلمات ذهنم را باز کنم با دست هایم . شروع می شود ۳-۲-۱-و اینجا کلمات روی ذهنم بازی می کنند و من تنها برای نوشتن و عقب نماندن ار ذهنم مجبور می شوم تند تند مرور کنم بازی این شروع بی پایان را نمی دانم شاید اگر تا صبح همین فردا زمان و دست مرا یاری کند ذهنم خالی نمیشود از هجوم کلمات و این دست هایم هستنتد که بالا می ایند از سر نا چاری . من برای ماندن در جاده های تنهایی باید ممنون این ذهن خالی نشده ام دستانم باشم ممنونم دوستانم که مرا تنها نگذاشتید و بی ادعا کنارم ماندید. ممنونم
می پسندم نمی پسندم
برچسب ها : , , , ,

یک ذهن پر از ....

اینجا هوا به وقت پاییز من بی اختیار دستانم را روی این صفحه کلید بازی می دهم تا شاید کلمات ذهنم را باز کنم با دست هایم . شروع می شود ۳-۲-۱-و اینجا کلمات روی ذهنم بازی می کنند و من تنها برای نوشتن و عقب نماندن ار ذهنم مجبور می شوم تند تند مرور کنم بازی این شروع بی پایان را نمی دانم شاید اگر تا صبح همین فردا زمان و دست مرا یاری کند ذهنم خالی نمیشود از هجوم کلمات و این دست هایم هستنتد که بالا می ایند از سر نا چاری . من برای ماندن در جاده های تنهایی باید ممنون این ذهن خالی نشده ام دستانم باشم ممنونم دوستانم که مرا تنها نگذاشتید و بی ادعا کنارم ماندید. ممنونم
می پسندم نمی پسندم
برچسب ها : , , , ,

نامه دادا به نانا

بغضم را قورت می دهم و رویاهایم را پر پرمی کنم جلوی همین دیوار و ارام چمدانم رابر می دارم و بی صدا سمت خیالاتم قدم می زنم. سمت کدام خیابان را باید وجب کنم تا خیالم جمع شود بابت تمام جهیزیه هایم ((داماد رفته جهیزیه بخره))هوای اینجا هم دیگر عروسی ندارد و من در هوای دلم بالاو پایین می پرم . رد این خیابان را طی نکرده بر می گردم .ذهنم را پرواز می دهم سمت پول نداشته ام و خیال خام سر زا رفته ام و اینجا هوا هنوز صاف تا قسمتی ابری می ماند تا همیشه و من کارشناس این دل .
می پسندم نمی پسندم
برچسب ها : , , , , ,

نامه دادا به نانا 2

یادت می اید و قتی تنها می ماندیم در گوشه دلمان آرام سنگ این کوهستان را روانه دل سنگیمان می کردیم. یادن می اید و قتی حجم سنگین هجوم بی کسی ها امانمان را می برید اهسته خیز بر می داشتم سمت خدا یادت می اید هنوز بابا اب را نداده بود که موشک امد وسط لیوان بابا و از دستش لیوان خون خوردم ؟ یادت می اید کبری هنوز تصمیمش را برایماندن در ایران وازدواج با حسنک ویا رفتن به هلند و ازدواج با پترس نگرفته بود کهاز کتاب حذفش کردند. یادت می اید هنوز اسمان دل امین و اکرم با انار های سرخ چشمک می زد. یادت می اید که خانواده اقای هاشمی با کوپن شماره ۱۱۸ منتظر اعلام قند و شکر در ذوب اهن اصفهان شب را به روز می سپارند؟ یادت می اید ۱۰۰افرین مان را روزی صد بار جلویمان می گذاشتم تا بعداز خواندن رو باه و زاغ تعداد اش کشک مادر اکرم را بدونه پارتی هزار افرین کنیم . یادت می اید که هنوز حرف هایمان را ننوشته غلط حساب کردند و شدیم ۱۹ یادت بیاید یا نیاید زمان اب بازی ما گذشت و تنها رد ان خاطرات را بو می کشم . یادت نمی اید بی انصاف
می پسندم نمی پسندم
برچسب ها : , , , , , , , ,

قله سمت خلیج

راهم را سمت بازار کج می کنم تا برای سلامتی مزاجم غصه هایم را حراج بگذارم : هنوز بوی تنهایی مشامم را نوازش می دهد اینجا هوای دل شما طوفانی اعلام نمی شود و منشن ساعت را توی این طوفان شن گم کردم ارام روی این موج سواری می خورم تا شاید بیدار شوم از خواب همیشگی . شک نمی کنم به نماز دو رکعتی و تیمم نمی کنم برای خوردن گوجه این دشت گرم . سمتم را بر می گردانم رو به قبله قله دماند در امتداد دریای جنوب و بلند تکرارمی کنم : اشهد ان که چقدر ماهی . اشهد ان که سر می خورم توی وجوت افتاب بالا نرفته پایین می اید و من هنوز رو به قبله دلم نجوا می کنم آقاببخشید : یه پاکت شیر و یه کیلو گوجه هنوز فروشیه؟؟
می پسندم نمی پسندم
برچسب ها : , , , ,